دیدههای مردم درنهایت به باورهای آنان در زندگی تبدیل میشود و آن وقت که این دیدهها در ذهن نقش بست، دیگر هیچ مدیر و مسئولی نمیتواند ذهن را نسبتبه واقعیات تغییر دهد. یکی از نمونههای اینگونه اتفاقات، وضعیت زیبایی شهر تهران است.
از قدیم تا امروز هرچه در شهر ساخته و هر گلی که به سر این شهر زده شد، در ذهن مردم باقی مانده و این وظیفه مدیران شهر است که وضعیت را ایدهآل نشان دهند و برای ایدهآل ماندنش تلاش کنند.
تصمیم وقتی گرفته میشد، ماهیت اجراییاش ضمانتشده بود. به بهانه زیبایی شهر و تماشای تمیزی پایتخت، قانونی را تصویب کردند که تا ماهها باعث تشویش اذهان شهروندان شده بود و تا سالها یادگاری از یکاتفاق تلخ در ذهن.
داستان از آنجا شروع شد که روانشناسان تازه از فرنگ برگشته، اغتشاشات بصری را عاملی در جهت عدمرشد فکری مردم تشخیص داده و به مسئولان آن روزها پیشنهاد دادند که اگر میخواهید مردمتان در سالهای دور آینده، فکری باز، ذهنی آرام و عقلوشعور بیشتری داشتهباشند به زیباییهای پیرامونشان توجه کنید و کاری کنید
هرچه از گذشته در ذهنشان به یادگار میماند، زیباییهای محیطشان باشد و شهری آباد و مدرن. این شد که بلدیهچیهای قزاق که اصل کارشان زور بود و فرع کارشان زور، تصمیم گرفتند مردم را زیبابین کنند!
بوذرجمهری که رییس بلدیه بود، دستور داد تمام مغازهها رنگ و لعاب عوض کنند، تابلوهای بالای دکانها عوض شود و چراغهای نفتی از سردر دکانها آویزان شود. همچنین پلاک مغازهها به سرعت تعویض شود و هر دکاندار بهدلیل این اقدامات بلدیه، مبلغی را به ماموران شهرسازی بپردازد.
مشکل از همینجا شروع شد. گفتیم که همین اقدام بلدیه، ماندگارترین و سختترین یادگاری ذهنی دکانداران تا چند ماه بود. آنها که درآمدشان بهسختی به چند تومان میرسید باید به همین اندازه هزینه زیبایی پرداخت میکردند و قانون هم اصرار داشت که متخلفان را در ملاءعام تنبیه بدنی کند.
هر صبح که از در خانه خارج میشدی، دکانداری را میدیدی که دوپا در هوا شلاق میخورد و خاطرهاش را در ذهن به یادگار میگذاشت که زیبایی شهر مهم است و فراموش نکن تو در سالهای آینده باید خوبیهای شهر به یادت باشد و نه خاطرات تلخ. شلاق میزدند و یادآوری میکردند که زندگی زیبا یعنی یکبار تنبیه میشود و یادش میماند که شهر باید از تلخیها و زشتیها دور باشد. مردمی هم که این صحنه را میبینند میفهمند که اگر زیبا نباشند و زیبا نبینند، آش همین آش است و کاسه هم همین.
حدود سال70 بود. با تصمیم شهرداری تصمیمی اصولی -آن زمان- برای زیبایی بصری شهر گرفتهشد. مثل بسیاری از مردم که روزهای ابتدایی سال را به مسافرتهای دور رفته بودیم، با ورود دوباره به شهر کرکرههای مغازهای را میدیدیم که به دو قسمت مساوی با رنگهای آبی و سفید تقسیم شده بود. تمام زیبایی بصری آن روزهای تهران همین بود. یعنی
تایکی، دو هفته انصافاً تاثیر زیادی هم داشت.
برای ما که سنوسالی نداشتیم، وارد شدن به خیابانی که دورتادورش کرکرههای آبی و سفید قرار داشت، اتفاق خوشایندی بود. پارکها البته همچنان دیوار داشتند و چیزی از زیبایی به ما نمیبخشیدند و بلوارها هم کمتر نامونشانی از زیبایی در میانشان وجود داشت. آن روزها همین که وارد پارک میشدی و لب حوض میایستادی، یعنی همه زیباییهای شهر را دیدهای.
ساختمانها کمتر اثری از زیبایی در ساخت داشتند. نمای خیابانها نشان میداد که صرفاً برای رفتوآمد و نه هیچ احساس دیگری ساخته شدهاند. برجمیلادی نبود که هر روز عظمتش را ببینیم. از آبنما و پردیس و پارکهای متنوع هم خبری نبود، نه اینکه کمکار بودند مدیران آن روز شهر. تهران آن روزها همین که مغازههایش رنگ و لعابی تمیز پیدا کرده بودند و آسفالتهایش نو شده بود، زیباییاش دوچندان. روزهای بعد از جنگ بود و وقت ساختوساز خرابیها. همین که شهروندان قسمتی از شهر را خراب نمیدیدند، اوج زیبایی بود.
این بود که ابتدای دهه80 را با حالوهوای کرکرههای آبیوسفید آغاز کردیم و امروز در اواخر دهه90 چیزی فراتر از یک قوطی رنگ، زیبایی شهر را دوبرابر کرده است.شهر به چند قسمت تقسیم میشود. این تقسیمبندی البته از نگاه هر شهروند متفاوت است، اما در حالت معمول زیباییهای شهر و اغتشاشات بصری در قسمت نخست زندگی روزانه ما، تصاویری است که روی ساختمانها دیده میشود.
از نمای ساختمانهای قدیمی و تازهساخت تا سبک چیدمان آجرهای هر نما، رنگ ساختمان و دیوار منازل، چیدمان پشت پنجرهای هر خانه که شامل چیزهایی مثل گلوگیاه و شیشههای آبلیمو و آبغوره میشود، همهوهمه اولین تصویر ذهنی روزانه ماست از دنیای پیشرو.
وارد خیابان که میشوید، برخورد و نگاه دیگران برای شما تصویر ذهنی دیگری را میسازد که گاهی بهدلیل عمق خوشرنگی و یا وخامت تا مدتها در ذهن میماند. لحظهای را تصور کنید که ابتدای صبح است و شما در حین قدم زدن به سمت محل کار، دعوای شدید دونفر را تماشا میکنید.
دیوارنویسیها شاید سومین تصویر ذهنی بسیاری از شهروندان از زیباییهای بصری و یا اغتشاشات بصری باشد. دیوارهایی که با افشانه نوشته شده و نوشتههایی که در ذهن شما مینشیند، از جمله مواردی است که بهطورمستقیم در ذهنتان اثر مثبت یا منفی خواهدگذاشت.
کار بهجایی میرسد که حتی تماشای نمای هر خیابان، آسفالتهای پهنشده روی زمین، پلهای عابرپیاده و سوارهرو و حتی فرم پوشش ماموران شهرداری و راهنماییورانندگی هم بر تصورات ذهنی شما در آینده تاثیر خواهد گذاشت و این یعنی همه آنچه باید دستبهدست هم دهند تا در آینده، ذهنی آرام برای پیشرفت در زندگیتان وجود داشته باشد.
آلودگی بصری و اغتشاشاتی از این نوع که در سطح شهرها دیده میشود در درازمدت انسان را دچار پریشانی ذهنی و بیماری روحی میکند. یک جامعهشناس شهری با اعلام این خبر افزود: شما در خیابانهای تهران با انواع و اقسام تصاویر تبلیغاتی روبهرو هستید و هر روزه آنها را در ذهن خود مرور میکنید. اما از این موضوع آگاه نیستید که این تصاویر باعث آشفتگی ذهن شده و تمرکز فکری افراد را کاهش میدهند.
دکتر حسن پویان با اشاره به آلودگی بصری در تهران گفت: آلودگی بصری و صوتی که در شهر تهران شاهد آن هستیم یکی از دلایل اصلی کاهش راندمان کاری در میان شهروندان است. به عبارت بهتر، بسیاری از برخوردها و مشاجرات که در شهر صورت میگیرد، تحتتأثیر سوءآلودگیهای شهری بهویژه صوتی و بصری است.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا، تبلیغات شهری و تصاویر موجود در خیابانها بر اساس اصول شهرسازی تنظیم شده و هر محله بر اساس بافت شهری تبلیغات خاص خود را دارد. حتی رنگبندی ساختمانها نیز معیاری خاص برای خود دارد. در حقیقت ساختمانسازی و بهتبع آن تبلیغات محلههای شهری در این کشورها قاعدهمند است.
وی با اشاره به مدیریت متمرکز در این باره بیان کرد: تهران شهری است که بر اساس اصول شهرسازی ساخته نشده و با نگاه به ساختمانها درمییابید که ساختمانهای بلند در کنار خانههای کوچک قدعلم کردهاند. بر این اساس، باید برای تبلیغات محیطی، برنامه منجسم و متمرکز درنظر گرفته شود تا از آلودگیهای بیشتر بصری جلوگیری شود.
این کارشناس شهری ادامه داد: مدیریت کنونی شهرداری تهران درنظر دارد با قانونمند کردن تبلیغات محیطی، قدری از این آلودگیهای بصری را کاهش دهد که تاکنون هم موفق بوده است.
بعد از چنددهه ماندگاری خاطرات فلک شدن در ملاءعام و کتک خوردن و باج و خراج دادن، تصویری دیگراما اینبار از زیباییهای شهر در ذهن مردم باقی خواهدماند. امروزه با تصمیماتی که گروه کارشناسان بصری شهرداری تهران اتخاذ میکنند، هر روز که از در منزل خارج میشوید، حق دارید نازیباییهای شهر را گزارش کرده و در انتظار این موضوع باشید که در روزهای دیگر شاهد آنها نخواهیدبود.
تهران جدید با طهران قدیمی که سالها با تماشای کرکره مغازهاش خیال زیبایی به سرمان میزد، تفاوت دارد. این روزها هر موضوعی میتواند زیبایی جدیدی در ذهن پدید بیاورد. اغتشاش بصری این روزها اگر وجود داشته باشد حتی در تمیزی خودروها، شیشه پنجره منازل، گلهایی که پشت شیشه آب داده نشدهاند و حتی سلاموعلیک شهروندان و لبخندهای صبحگاهی است.
مردم روحیه حساس و لطیفی پیدا کردهاند و همین موضوع کار را برای زیبا شدن دید و جلوگیری از اغتشاشات بصری دشوارتر میکند. بههمیندلیل است که یکی از اصلیترین برنامههای مدیران شهری، بررسی موضوعی مهم به نام اغتشاش بصری است و نگاهی نو به آنچه قرار است تا سالها در ذهن مردم باقی بماند.
همشهری زندگی